از غم جدا مشو که غنا میدهد به دل
اما چه غم ؟ غمی که خدا میدهد به دل
گریان فرشتهایست که در سینههای تنگ
از اشک چشم ، نَشْو و نما میدهد به دل
تا عهد دوست خواست فراموشِ دل شدن ،
غم میرسد به وقت و وفا میدهد به دل
دل ، پیشوازِ ناله رَود - ارغنوننواز -
نازم غمی که ساز و نوا میدهد به دل
ای اشک شوق ! آینهام پاک کن ولی
زنگِ غمم مبر که صفا میدهد به دل
غم صیقل خداست ؛ خدایا ! ز ما مگیر
این جوهرِ جَلی که جلا میدهد به دل
تسلیم با قضا و قدر باش شهریار !
وز غم جَزَع مکن که جزا میدهد به دل
شهریار