رو به هر سویى که رفتم، بسته دیدم راه را
آزمودم هم دراز و دور و هم کوتاه را

منکه آزارِ قوى را هم نمى‌دارم روا
سالها در سینه کشتم، حبس کردم آه را

بارها میخواستم از دل فغانى برکشم
در بیابان‌ها ، ولى پیدا نکردم چاه را 

چاه‌ها را نیز پُرکرده‌ست توفانها و سیل
شاکرم امّا که در خود گم نکردم راه را

کوه‌ها گاهى صدایم را جوابى مىدهند
مغتنم دانم همین غمگین صداىِ گاه را 

کیست کاین غدّارِ عالیجاه را گوید ز من
کاین جهان دیده‌ست بس پیش از تو عالیجاه را ...

#مهدی_‌اخوان_‌ثالث