سزای چون تو گلی گر چه نیست خانه ما 
بیا چو بوی گل امشب به آشیانه ما 

تو ای ستاره خندان کجا خبر داری؟
ز ناله سحر و گریه شبانه ما 

 چو بانگ رعد خروشان که پیچد اندر کوه 
جهان پر است ز گلبانگ عاشقانه ما 

نوای گرم نی از فیض آتشین نفسی است 
ز سوز سینه بود گرمی ترانه ما 

چنان ز خاطر اهل جهان فراموشیم 
که سیل نیز نگیرد سراغ خانه ما 

بخنده رویی دشمن مخور فریب رهی
که برق خنده زنان سوخت آشیانه ما

رهی معیری