خوش درخور است وقت سوال و جواب‌ها
از یار لطف‌ها و ز ما اضطراب‌ها

با آنکه دین و دل ز کفم برد بی‌حساب
دارد هنوز عشق تو با من حساب‌ها

ای خرم آن‌کسان که به راه تو می‌خورند
شب، گردهای غربت و روز آفتاب‌ها

از من کنید نسخه ی  دیوانگی طلب
کز دفترِ جنون زده‌ام انتخاب‌ها

ای یاد آن‌که شب همه‌شب مستِ اشتیاق
می‌دید دیده‌ام بیخیال تو ، خواب‌ها...

بر پیرهن فشان، عرقِ دل که بهترست
بوی گلاب غنچه ز دیگر گلاب‌ها

دارد تبسم تو به دل‌های خون‌چکان
آن منتی که داشت نمک بر کباب‌ها

" #طالب " ز علم مهر و وفا دم مزن که ما
تصنیف کرده‌ایم درین فن کتاب‌ها...

 
طالب آملی