ای خیالت همرهِ من ، در دلت رویای کیست ؟
جام غم ما نوش کردیم ، ساغرت مینای کیست ؟

بهر تسکین دل من یک سخن با ما بگو ،
خانه ات آباد بادا ، چشم تو بینای کیست ؟

نیست در آیینه دل نقش روی دیگری ،
آن نگاه آشنا دیوانه وُ شیدای کیست ؟

در مصیبت خانه ی دل آتش سوزان توست ،
دام خورشید نگاهت آتش فردای کیست ؟

آنکه با جانش به نقد جان خریداراست منم ،
نرگس چشم سیاهت ، جلوه ی شهلای کیست ؟

نیست همتای تو مارا  در جهان هستی ام ،
آخر ای پیمان شکن رعنایِ من ، همتای کیست ؟

تا ابد باخود بدین عهدم مکن پیوند باز ،
خیلِ غم چون بر نشانم ؟ خاطرت سودای کیست ؟

هیچکس را این مصیبتهای بی پایان مباد ،
ای سر وجانم فدایت ، آن صنم رسوای کیست ؟

شرم دارم مینویسم این چنین با چشم تر ،
باده ی لعل لبت پیمانه ی شبهای کیست ؟

یک دو روزی بیشتر راحم نَمانَد می رود ،
زنده دل را گور کردن از دلِ خارای  کیست ؟

راحم_تبریزی