جنون، تکلیفِ کوه و دشت و صحرا می‌کند ما را
اگر تن در دهیم آخر که پیدا می‌کند ما را؟

محبّت شمعِ فانوس است؛ کِی پوشیده می‌ماند؟
غم او عاقبت در پرده رسوا می‌کند ما را

قمارِ عشق، نقدِ صرفه را در باختن دارد
تمنّای زیان، سرگرم سودا می‌کند ما را

پس از کشتن، نگاه گوشه‌ی چشمش به جان‌دادن
برای کشتن دیگر مهیّا می‌کند ما را

ز سیلِ اشک ما تَر می‌شود ابرو نمی‌داند
که رفته‌‌رفته غم هم‌چشمِ دریا می‌کند ما را

ز حِرمان میلِ دل افزون شود، زآن در وصال او
خلاف وعده سرگرم تمنّا می‌کند ما را

بیایید -ای هواداران!- یک امشب شاد بنشینیم
که فردا می‌رود «فیّاض» و تنها می‌کند ما را.‌..

 فیاض_لاهیجی