برده‌ست غمت دست و دل از کار، کجایی؟
ای مونس دل‌های گرفتار! کجایی؟

هر غنچه ز بویت به شکرخند بهار است
ای چشم و چراغ دل بیدار! کجایی؟

تا چند سرآریم به تاریکی هجران
ای شمع فروزان شب تار! کجایی؟

نی بی من و نی با منی از ناز، چه حال است؟
ای عهدشکن یار وفادار! کجایی؟

گل‌های گلستان، همه پروردهٔ خارند
عارض بنما، ای گل بی‌خار! کجایی؟

از قد و  رخت، بلبل و قمری به سرودند
ای جلوه‌طراز گل و گلزار کجایی؟

با آن‌که بوَد جلوه‌گهت کوچه و بازار 
ای یار نه در کوچه و بازار! کجایی؟

بر هم زده‌ام خانهٔ دل را به سراغت
چون نیست کسی غیر تو در دار، کجایی؟

بگشا گره از کار فروبستهٔ دل‌ها
ای عقده‌گشایندهٔ هر کار! کجایی؟

ای نور یقین! چشم جهان‌بین دو عالم!
ای جان حزین! ای دل و دلدار! کجایی؟

#حزین_لاهیجی